Monday, February 26, 2007

مقایسه دو کشور

چندی پیش توماس فريدمن، مقاله نویس روزنامه نیویورک تایمز با درج مقاله ای به تحلیل نحوه برخورد سیاست خارجی دولت آمریکا با دو کشور در خاورمیانه پرداخت.
از جایی که فریدمن یکی از صاحب نظران برجسته درباره مسایل جهان و خاورمیانه است و از آنجا که مقاله او، بررسی کوتاه و جالبی از تناقضات سیاست خارجی آمریکا است، حیفم آمد که این متن در دسترس تعداد بیشتری قرار نداشته باشد.
متن زیر ترجمه فارسی این مقاله است که سایت فارسی بی بی سی در تاریخ جمعه 2 فوریه 2007 اقدام به انتشار آن نمود.
چنانچه مایل به مطالعه متن اصلی آن هستید، می توانید آن را در این آدرس پیدا کنید.
متن ترجمه مقاله از سایت فارسی بی بی سی :

"
متحد طبيعی آمريکا در خاور ميانه کيست؟

توماس فريدمن، نويسنده ستون آزاد روزنامه نيويورک تايمز که از صاحب نظران برجسته درباره مسائل جهان به خصوص خاورميانه و برنده سه جايزه پوليتز است، مقاله ای درباره سياست خارجی آمريکا در خاورميانه نگاشته که روز چهارشنبه در اين روزنامه چاپ شد. در زير ترجمه اين مقاله را می خوانيد.

برايتان يک آزمون کوچک درباره سياست خارجی دارم: دو کشور را - که کشور الف و کشور ب می نامم - برايتان وصف کنم و شما بگوييد کدام يک متحد آمريکا هست و کدام يک نيست.

اجازه دهيد شروع کنم: کشور الف فعالانه به آمريکا کمک کرد طالبان را در افغانستان شکست دهد و به جای آن يک دولت منتخب متشکل از مسلمانان ميانه رو که حامی آمريکاست بنشاند. زنان کشور الف رای می دهند، در سمت های دولتی خدمت می کنند، اکثريت دانشجويان کشورشان را تشکيل می دهند و به طور کامل در نيروی کار جذب شده اند.

روز يازدهم سپتامبر، شهروندان کشور الف از جمله معدود کسانی در جهان اسلام بودند که به گونه ای خودجوش تجمعی در حمايت از آمريکا برگزار کردند. رئيس جمهور راديکال کشور الف اخيرا برای افزايش محبوبيت خود کنفرانسی درباره اينکه چرا هولوکاست هرگز اتفاق نيافتاده برگزار کرد. يک ماه بعد، کشور الف انتخابات سراسری شوراهای محلی را برگزار کرد و همان رئيس جمهور شاهد بود که رای دهندگان نامزدهای دلخواه او را به نفع محافظه کاران معتدلتر کنار گذاشتند. کشور الف برای منافع استراتژيک خود می خواهد شاهد موفقيت دولت تحت هدايت شيعيان عراق که طرفدار آمريکاست باشد. هر چند اين کشور يک کشور مسلمان درست در مجاورت عراق است اما هرگز بمبگذار انتحاری به عراق نفرستاده و از ديرباز از جوامع يهودی و مسيحی خود حفاظت کرده است. کشور الف به طور سرانه بيش از هر کشور ديگری در خاور ميانه اسلامی، وبلاگ نويس دارد.

آن شاخه از اسلام که اکثريت مردم کشور الف پيرو آن هستند به زنان احترام می گذارد، در پرتو مدرنيت درهايش به روی قرائت های تازه باز است و پوچ گرايی از نوع القاعده را رد می کند.

اکنون کشور ب: 15 تن از 19 هواپيماربای 11 سپتامبر از اين کشور آمدند. کشور ب به زنانش اجازه نمی دهد رانندگی کنند، رای بدهند يا نامزد انتخابات شوند. در کشور ب ساختن کليسا، کنيسه يا معبد هندو قدغن است. کشور ب مسئول حمايت مالی از طالبان بود.

موسسات خيريه کشور ب به بقای القاعده کمک می کنند. مردان جوان در مساجد کشور ب مرتبا اجير می شوند تا در عراق بمبگذاری انتحاری انجام دهند. مساجد و موسسات خيريه کشور ب پول جمع می کنند تا به شورشگری در عراق کمک کنند. کشور ب نمی خواهد که دولت منتخب تحت هدايت شيعيان در عراق موفق شود. درحالی که رهبران کشور ب طرفدار آمريکا هستند، نظرسنجی ها نشان می دهد که بسياری از مردم آن با آمريکا خصومت می ورزند -- برخی از آنها 11 سپتامبر را جشن گرفتند. شاخه ای از اسلام که در کشور ب بيشترين پيروان را دارد، به مساجد سراسر جهان صادر می شود و بيشترين ضديت را با مدرنيته و ساير اديان دارد.سوال: به نظر شما کدام کشور متحد طبيعی آمريکاست: الف يا ب؟

البته که الف. کشور الف ايران است و کشور ب عربستان سعودی

عجله نکنيد. می دانم که ايران هم درگير تروريسم عليه آمريکا شده و اينکه سعودی ها در مواقع حساس در برخی زمينه ها از آمريکا حمايت کرده اند. با اين حال نکته ای که می خواهم به کرسی بنشانم اين است که خصومتی که از زمان سقوط شاه در سال 1979 ميان ايران و آمريکا وجود داشته خصومتی طبيعی نيست.
به اقتضای فرهنگ، تاريخ و جغرافيا ما عملا منافع مشترک خيلی بيشتری با مردم ايران داريم. و من تنها کسی نيستم که متوجه اين مساله شده ام.
محمد حسين عادلی، سفير سابق ايران در لندن، در مجمع داووس به من گفت از آنجا که آمريکا دو عدد از بزرگترين دشمنان ايران - طالبان و صدام - را نابود کرده "بحثی در ايران درگرفته که می گويد آيا واقعا ما همچنان بايد با اين شدت مقابل آمريکا عمل کنيم... اکنون آمادگی بيشتری برای ديالوگ با آمريکا وجود دارد."
مهمتر اينکه وقتی مردم می گويند "مهمترين کاری که آمريکا امروز می تواند برای ايجاد ثبات در خاور ميانه انجام دهد حل مناقشه اسرائيل-فلسطين است"، آنها اشتباه می کنند، اين دومين کار مهم است. مهمترين کار اين است که مناقشه ايران و آمريکا حل شود.
اين کار کل خاور ميانه را عوض خواهد کرد و راه را برای حل مناقشه اسرائيل و فلسطين می گشايد، زيرا ايران حامی کليدی حماس، جهاد اسلامی، حزب الله و سوريه است. کمک های فعال ايران همچنين می تواند برای ثبات عراق اهميت حياتی داشته باشد.
برای همين است که با جنگ با ايران مخالفم. من از مذاکره طرفداری می کنم. منزوی کردن ايران مانند حکومت کاسترو در کوبا تنها به توليد همان چيزی که در کوبا شاهد بوده ايم منجر می شود: تقويت کاستروهای ايران. اما برای آنکه گفتگو با ايران مثمر ثمر باشد، بايد از اهرم ها استفاده کنيم.
می پرسيد چه اهرم های موثری وجود دارد؟ ابهامی نگذاريد که ايران نمی تواند کاری کند که ما را از نظر نظامی از خليج (فارس) بيرون براند؛ قيمت نفت را که در خودبزرگ بينی رهبران تندروی ايران نقش کليدی دارد پايين بياوريد. از نظر مالی تندروها را زير فشار بگذاريد. اما همه اين ها بايد با اعلام آشکار اين موضوع همراه باشد که آمريکا قصد تغيير رژيم در ايران را ندارد، بلکه خواستار تغيير رفتار ايران است. همچنين روشن کنيد که آمريکا می خواهد فورا سفارت خود در تهران را بگشايد و اينکه اولين کاری که خواهد کرد دادن 50 هزار ويزای دانشجويی به ايرانی ها برای درس خواندن در دانشگاه های آمريکاست.
فقط همين کار را بکنيد - و بعد عقب بنشينيد و شاهد باشيد که چه بحث خارق العاده ای در ايران درخواهد گرفت. می توانيد خانه تان را روی آن شرط ببنديد

"

Saturday, February 24, 2007

نامه ای برای ایران

دوستان با توجه به موقعیت حساسی که کشورمان در آن قرار دارد این مطلب را به این موضوع اختصاص داده ام.
متاسفانه براثر سیاستهای غلط و فاجعه بار حکومت ایران، کشورمان در وضعیتی قرار گرفته است که هر لحظه خطر حمله نظامی آن را تهدید می کند. حتی اگر احتمال حمله زمینی را توسط آمریکا صفر فرض کنیم (که زیاد هم احتمال نادرستی نیست چون با توجه به وضعیت موجود در افغانستان و عراق، گشودن جبهه زمینی دیگر از توان ارتش آمریکا خارج می باشد) ولی انجام حمله هوایی موشکی چیزی است که محتمل تر به نظر می رسد.
اگر به فعالیتهای اعضای شدیدا راست گرای دولت بوش (افرادی چون چنی و جان بولتون نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل که در حال حاضر ریاست یک موسسه تحقیقاتی راستگرای نزدیک به کاخ سفید را به عهده دارد) در چندین هفته گذشته نگاهی بیندازید متوجه می شوید که شباهتهای بسیاری با وضعیت قبل از حمله به عراق مشاهده می شود. به تمامی این نشانه ها موارد زیر را نیز اضافه کنید:
1- فعالیتها و سخنان ی تحریک آمیز افرادی چون احمدی نژاد و ...
2- غیر قابل پیش بینی بودن موجودی مثل بوش
3- ناتوان بودن مجلس نمایندگان و سنای آمریکا از مخالفت عملی با تصمیمات اجرایی بوش
4- ناآگاهی فاجعه بار جامعه آمریکا و توان و سلطه عظیم رسانه های جمعی آمریکا جهت گمراهی مردم از یک طرف و در اختیار لابی های یهودی طرفدار دولت اسراییل بودن اکثر آنها.
5- فعالیت بسیار گسترده لابی های یهودیان طرفدار دولت اسراییل جهت ارایه هرچه بیشتر اطلاعات غلط در مورد ایران و کارهای حکومت ایران.
6- نقل و انتقالات نظامی جدید آمریکا در خلیج فارس
7- مانورهای نظامی اخیر سپاه و ارتش در منطقه خلیج فارس

و شواهد و قراین بسیار زیاد دیگری که می توان نام برد.

از طرفی تقریبا هفته ای نمی گذرد که مخالفان جنگ در سراسر دنیا دست به برگزاری تظاهرات اعتراضی بزنند. ولی از آنجایی که اکثر رسانه های غربی به صورت جهت دار خبرها را منتقل می کنند، تقریبا خبری از آنها نمی شنوید. به عبارت دیگر به صورت مدرن خبرها را سانسور می کنند به این ترتیب که تنها خبرهای قابل مشاهده در اکثر روزنامه ها و شبکه های خبری غربی، خبرهایی در مورد بریتنی اسپیرز، آنا نیکول اسمیت و ... می باشد.
همچنین در سراسر دنیا فعالان ضد جنگ و حتی در داخل آمریکا عده ای از نظامیان سابق دست به تشکیل گروههای مخالف جنگ زده و در جهت آگاهی مردم و اعمال فشار بر دولتمردان خویش می کوشند. از جمله این افراد ژنرال بازنشسته وزلی کلارک به همراه عده ای از ارتشیان جنگ عراق است دست به تشکیل گروهی زده اند و با ایجاد یک وب سایت و ارسال مستقیم صداهای مخالف جنگ به کاخ سفید، سعی در اثر گذاری بر این تحرکات نگران کننده و جنگ طلبانه دارند.

درخواست
دوستان با رفتن به این سایت و ارسال نظرات خود در قالب ای میل حرکتی در حهت دور نگه داشتن کشورمان از آتش جنگ انجام دهیم.
پس از رفتن به این سایت در قسمت راست صفحه ستونی مشاهده می کنید با عنوان
Speak Out!

با وارد کردن اسم خود و ارسال مستقیم متنی که در سایت گذارده اند (امکان ویرایش متن نیز وجود دارد) به کاخ سفید، قدمی در جهت پیشگیری از جنگ علیه کشورمان برداریم.
این آدرس را به همه کسانی که می شناسید معرفی کنید

Sunday, February 18, 2007

پادشاهی یا سلطنتی

مونارشی یا مونارکی (یک فرمانروا) که از دو کلمه مجزا یونانی "مونو" یا "مونا" به معنی "یک" و "آرکون" به معنی "فرمانروایی" یا "حکومت کردن" تشکیل شده است، نوعی از حکومت است که در آن یک نفر در راس کشور و حکومت قرار دارد. مشخصه بارز بیشتر پادشاهی ها آن است که معمولا پادشاه برای تمام عمر در راس کشور و حکومت قرار می گیرد؛ در حالی که در یک جمهوری فرد در راس حکومت برای دوره ای مشخص و محدود انتخاب می شود. در حال حاضر 29 حکومت سلطنتی بر روی 44 ناحیه و پادشاهی مستقل در دنیا، فرمانروایی می کنند. پادشاهی انگلیس بین 15 قلمرو مستقل مشترک است که در کشورهای مختلف از چندین قاره تقسیم شده اند از کانادا تا استرالیا.
کلمه مونارش (دایناستی یا رویالتی) همچنین برای اشاره به افراد و مجموعه ای که تشکیل دهنده مجموعه سلطنتی هستند یا، بر قلمروی که پادشاه فرمانروایی می کند، نیز به کار رفته است.


انواع پادشاهی

* پادشاهی مطلق
پادشاه یا فرمانروا قدرت مطلق در کلیه جنبه های مملکت داری، اگر نه در جنبه های اجتماعی، را در اختیار دارد. همچنین می تواند اجازه داشتن قانون اساسی را اعطا کند یا آن را پس بگیرد.

* پادشاهی قانون اساسی (مشروطه)
به نوعی حکومت سلطنتی گفته می شود که تحت یک نظام قانون اساسی تشکیل یافته که بیان کننده حالت انتخابی یا موروثی پادشاه به عنوان فرد در راس کشور است. انواع مدرن این نوع حکومت براساس تفکیک قوا شکل یافته اند که پادشاه یا در راس شاخه اجرایی آن قرار دارد یا تنها جنبه تشریفاتی.

* پادشاهی نیمه قانون اساسی (نیمه مشروطه)
به نوعی حکومت سلطنتی گفته می شود که اعضای یکی از دو مجلس (شورا و اعلی) مستقیما توسط شخص پادشاه یا سلطان تعیین می شوند. اعضای مجلس دیگر با رای مستقیم مردم به مجلس راه می یابند. نمونه چنین حکومتی را می توان در بحرین یافت.
امیرنشین های حوزه خلیج فارس نیز در زمره همین نوع حکومت سلطنتی قرار می گیرند.

انواع حکومتهای سلطنتی دیگری همچون قلمروهای (کشورهای) مشترک المنافع (قلمروی مانند جزایر سالومون که فرماندار کل آن توسط ملکه انگلیس تعیین می گردد)، فدراسیون قانون اساسی (مانند امارات متحده عربی، مالزی ...) و غیره


کلیه تعاریف و توضیحات از دانش نامه ویکی پدیا انگلیسی گرفته شده است

Sunday, February 11, 2007

نوع حکومت آینده ایران

دوستان، از این هفته به بعد قصد داریم که هربار با مطرح کردن یک سوال و با همراهی شما، بحثی را شروع و دنبال کنیم.
به این ترتیب هم میزان مشارکت کلیه بازدیدکنندگان فراهم می شود و هم با ارزیابی جوابها و پیشنهادات داده شده، می توان به یک جمع بندی کلی رسید و با ارائه آمار از آنها (نظرات ارایه شده) به نتیجه گیری نسبی رسید.

موضوع این هفته: برای آینده ایران چه نوع حکومتی را مناسب تر می دانید؟

ما همواره در بحث های خود که در مورد ایران و آینده سیاسی آن انجام می دهیم، براساس نوع تفکر سیاسی خود و با در نظر گرفتن نکات و عناصر کلیدی، نوعی از حکومت را برای کشورمان بهتر می دانیم. برهمین اساس، گروه ها و تشکل هایی چه در داخل و چه در خارج از ایران تشکیل یافته اند که یا با توافق بر روی اصول و اساس نامه ای مدون یا اصولی نانوشته ولی مورد توافق همگان ، فعالیت می کنند. نمونه هایی چون اتحاد جمهوری خواهان، هواداران سلطنت و دیگر احزاب و تشکل های سیاسی.
ولی از جایی که اکثریت این تشکل ها در خارج از ایران شکل گرفته اند و فعالیت می کنند و به علت ارتباط اندک یا اصولا عدم ارتباط اشان با داخل ایران، دیدگاه های مردم داخل کشور در رای گیری ها و نظراتشان انعکاسی ندارد. چرا که پس از یک بررسی کوتاه در داخل کشور در می یابیم که یا میزان آشنایی مردم با آنها صفر است یا اینکه حمایت از ایده های ارایه شده توسط آنان به میزان اندکی است. این امر لزوما هم به معنی مخالفت مردم با این نظریات نیست بلکه عدم گسترش این نظریات در میان مردم سبب عمده این امر است. هر چه بتوان میزان این مشارکت مردمی را بیشتر نمود می توان:

1- برد نظرات را هرچه بیشتر در میان عامه مردم گسترش داد و در نتیجه از حمایت درصد بالاتری از مردم برخوردار شد.
2- بر میزان آگاهی های سیاسی مردم که در واقع تعیین کننده اصلی در روند تعیین حکومت هستند، اضافه نمود.
3- از نیاز های اصلی مردم بیشتر و به نحوه عملی تری آگاهی پیدا گرد.
4- میزان مقبولیت گروه های سیاسی و احزاب را در بین مردم افزایش داد.
5- و در نهایت به نظرات عامه مردم جهت داد و از به هدر رفتن انرژی های پراکنده آنان جلوگیری نمود.

در اینجا این سوال مطرح می شود که ناآشنایی با خواسته ها و عدم تعریف مشخص از نیازهای عامه را چه باید کرد؟
پاسخ من به این سوال این است:
یکی از قدم های ابتدایی و مهم در مسیر شناسایی تشکل های سیاسی و احزاب به مردم، شناختن خواسته های عامه و ارایه تعریفی جامع به صورتی که مورد قبول آنان قرار گیرد، می باشد. انجام این قدم به عهده افرادی است که به عنوان نخبگان جامع وظیفه هدایت و شکل دهی به نیروهای مردمی را به عهده دارند. این امر هم میسر نمی شود مگر اینکه با تلاش و پشتکار فراوان، این تفکرات را به میانه عامه برد و آنها را تبدیل به جزیی از زندگی روزمره مردم نمود!

توجه: این رای گیری را تنها براساس دو نوع دولت انجام می دهیم (با در نظر داشتن عمومیت و شناخت نسبی عامه مردم از آنها). پس از نتیجه گیری از آمار، به شاخه های جزیی تر هریک اشاره کرده و ضمن ارایه شرح مختصر برای هرکدام، آنها را به رای می گذاریم. شاید در ابتدا این چنین تقسیم بندی کلی زیاد صحیح به نظر نرسد، ولی به عنوان قدم اول در شناخت نظرات عموم و رسیدن به یک نتیجه آماری مفید است.

توجه: ترتیب جوابها در این آمارگیری براساس حروف الفبا است و هیچ گونه ترجیح سیاسی در آن دخالت نداشته است

لطفا از قسمتی که در ستون سمت راست این صفحه در نظر گرفته شده برای دادن رای خود استفاده کنید

Sunday, February 4, 2007

خبر ویژه: آزادی نازنین فاتحی

روز چهارشنبه گذشته (31 ژانویه 2007) خبر آزادی نازنین فاتحی (که به قصد دفاع از خود و خواهرزاده اش با حمله چاقویی منجر به مرگ یکی از سه نفر افراد مهاجم شده بود) که در میان کلیه اخبار جنگ و خونریزی که در بسیاری از نقاط جهان جریان دارد، خبری شادی بخش بود و باعث خوشحالی شد.
این آزادی حاصل تلاش همگانی، تهیه درخواسته های آزادی وی (که حاوی 350000 امضا بوده است) و اهدای کمک و جمع آوری مبلغ دیه برای آزادی وی بوده است. در این میان باید به نقش اساسی نازنین افشین جم نیز اشاره کرد که با ایجاد وب سایتی تلاش ها و کمک های خود و دیگران را هماهنگ کرد. نازنین افشین جم بدین منظور فعالیت های گسترده ای انجام داد، از قبیل دیدار با کمیسار عالی حقوق بشر در ژنو، بردن درخواست های آزادی نازنین فاتحی به پارلمان کانادا و سازمان ملل.
این خبر را بسیاری از روزنامه های کانادا و شبکه های خبری در صفحه اول خود چاپ کردند
مترو ونکوور
شبکه خبری سی بی سی
شبکه خبری سی تی وی

به گفته خانم افشین جم همچنان 23 نفر افراد زیر 18 سال در زندان های ایران مواجه با خطر مرگ هستند. با امید به آزادی همه آنها و حذف مجازات اعدام در کشورمان و کلیه کشورهای دنیا

ویکی پدیا فارسی: مقالات ناقص

با مراجعه به سایت فارسی ویکی پدیا و مطالب آن، متوجه می شویم که بسیاری از این مقالات ناقص بوده و نیازمند تکمیل، ویرایش و بهبود در محتوا می باشند. این کمبودها در مورد مقالاتِ تقریبا کلیه شاخه ها وجود دارند. گستردگی این کمبودها باعث شده است تا صفحه ای ویژه برای این مقالات در نظر گرفته شود و با دسته بندی آنها، کاربران را در جهت دسترسی سریع تر به آنها هدایت کند. در صفحه مقاله های ناقص، مطالب به ترتیب حروف الفبا دسته بندی شده اند و برای هر حرف پیوندی موجود است. متاسفانه دسته بندی موضوعی این فهرست موجود نیست. ولی می توان با بررسی حرف به حرف در این فهرست و انتخاب موارد مورد نظر، با تکیه بر مراجع معتبر، در جهت هرچه کوتاه و کوتاهتر کردن این فهرست تلاش نمود. نکته ای که لازم به اشاره مجدد دارد، داشتن منابع و مراجع معتبر، قابل اتکا و بی طرف بسیار مهم می باشد. همانطور که در مطلب هفته گذشته (28 ژانویه) نیز به آن اشاره شد، یکی از چالش های پیش رو ویکی پدیا فارسی ناآشنایی کاربران با سیاست‌های ویکی‌پدیا در مورد دیدگاه بی‌طرف است که موجب رخ‌دادن مواردی از نقض بی‌طرفی، بخصوص در موضوعات سیاسی و مذهبی گردیده است که با سعی و تلاش کاربران غالبا به نتایج مطلوبی رسیده‌اند و به نظر می‌رسد مصداق راه و رسم ویکی که می‌گوید «هر چه مباحث مقاله بیشتر باشد، در پایان بحث‌ها کیفیت بهتری خواهد داشت»، گشته‌ اند.
در اینجا به بخش مقالات مربوط به ایران شناسی که از حداقل مواردی هستند که نباید به صورت ناقص باقی بمانند، اشاره می کنم و درخواست می کنم که همه ایرانیان علاقه مند در جهت تکمیل و رفع نقایص آنها تلاش کنند. به عنوان مثال می توان به مطالب در مورد اطلاعات جغرافیایی ایران (استان ها، شهرها و ...) اشاره کرد که تقریبا اکثر آنها ناقص بوده و نیازمند اطلاعات تکمیلی هستند
با امید سرافرازی ایران عزیز
احمد الف